<-- دیگر پادکستها -->
صدا، پُستر، حرکت
* گویندگان (به ترتیب صداها): احمد کریمی/ احسان نظری/ الناز لطیف
* گفتگویی با «محمدعلی حدت» / دربارهی پسترهای سینمایی
* بخشی از مقالهی «اعلان، پلاکات، آفیش. پستر سینمایی و عاقبت کار» / کتاب «حرفهای تجربه» / زندهیاد «مرتضی ممیز»
* نگاهی به آثار «سائول باس» / کتاب «گرافیک و سینما» / «مهدی صادقی»
«محمد علی حدت» از سال ۱۳۴۹ تا اواخر دههی ۷۰، یعنی طی سه دهه، بیش از ۶۰۰ پستر فیلم سینمایی داخلی و خارجی را طراحی و اجرا نمود. وی در آبان ماه ۱۳۲۷ خورشیدی در شهر یزد به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در یزد و نایین، در سال ۱۳۴۶ از «هنرستان هنرهای زیبای اصفهان» در رشتهی «نقاشی طبیعت» دیپلم گرفت، و از سال ۱۳۴۹ با مهاجرت به تهران رسماً فعالیت حرفهای خود را در زمینهی پستر فیلم آغازکرد.
«مسعود مهرابی» در مقدمهی کتاب کمنظیر خود «صدسال اعلان و پستر فیلم در ایران» مینویسد:
« … انگشت شمار نقاشانی پیش از او قدرت شبیهسازی چهره داشتند که هنگام حضور «حدت»، کمابیش صحنه را ترک کرده بودند و سینمای ایران محتاج تازهنفسها بود. … قلم توانای او در طراحی و نقاشی چهره و اجرای درست آناتومی بدن انسان روزبهروز بر تعداد سفارش دهندهگانش افزود. هرچند بیشتر آثار «حدت» برای سینمای عامهپسند ایران ساخته و پرداخته شده است، ولی پسترهایی نیز برای فیلمهای خوب و متفاوت دارد. اکران دوم [فیلم] «رضا موتوری» [ساختهی] (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۹)، «فرار از تله» [ساختهی] (جلال مقدم، ۱۳۵۰)، «دونده» [ساختهی] (امیر نادری، ۱۳۶۴)، «ترنج» [ساختهی] (محمدرضا اعلامی، ۱۳۶۷) و [فیلم] «گنج» [ساختهی] (محمدعلی سجادی، ۱۳۶۷) از جمله آثار شاخص و بهیادماندنی حدتاند. …»
از دیگر آثار محمدعلی حدت میتوان به پستر فیلمهای «کندو»، «علفهای هرز»، «شام آخر»، «بوی گندم»، «خاکستری»، «عبور از مرز شب»، «شکار» و «روسری آبی» اشاره کرد.
حدت در اواخر دههی ۷۰ با روی کار آمدن امکانات دیجیتال با این حرفه وداع کرد و در آتلیهاش در اصفهان به حرفهی نقاشی و آموزش آن مشغول است.
* منبع تصاویر: کتاب «صد و پنج سال اعلان و پوستر فیلم در ایران» / «مسعود مهرابی» / ۱۳۹۳
… پسترهای سینمایی طراحی شده در ایران را میتوان به دوشیوهی دیدگاهی … تقسیم کرد. هرچند که هر دو … ، متاثر از شیوههای فرنگی بوده است، … زیرا:
– سابقهی … چنین سفارشاتی در بطن جامعهی ما وجود نداشته و شناخت این رشته از حرفهی گرافیک، با فیلمهای خارجی وارد ایران شده است.
-…[نخستین] فیلمها و اعلانهای آنها [هم] که به ایران آمد خارجی بودند، و علیرغم سابقهی… هنرهای نمایشی ما، چنین راه و رسم تبلیغی برای [آنها] … وجود نداشته تا نمونهی …کارهای بعدی قرار گیرد.
– [و همینطور] اولین تجربیات طراحی اعلان به شیوهی امروزی، توسط چند طراح مهاجر انجام شده که طبیعتاً خود متاثر از شیوههای روز اروپا بودهاند.
به هر حال دو شیوهی متمایز در پستر [فیلمهای] ایرانی عبارتند از:
۱- طرز برخورد با موضوع، که به شیوهی ترکیبی از تصاویر … صحنههای فیلم است، و به شکلی کاملاً واقعگرایانه …، طراحی و نقاشی شده است.
۲- طرز برخورد با موضوع، که به شیوهی … طراحی نقشی سمبلیک، [مطابق با] محتوای فیلم است،که با … تکنیکهای گوناگون گرافیکی … ساخته شده و قوانین فنی لیآوت … در آن اکثراً رعایت شده است … .
اما هر دوشیوه دارای محاسن و معایبی است.
شیوهی اول به دلیل سابقهای طولانی … از یک طرف، و اجرای واقعگرایانه و … ماهرانهی … تصاویر از طرف دیگر، با عادت عمومی جامعه نزدیکتر است، و آسانتر توجه تماشاگر را جلب مینماید. معایب این شیوه عبارتند از:
-یکنواختیِ شیوهی اجرایی …، و کمپوزیسیون تصاویر و رنگها….
-عدم آشنایی به فن «لیآوت»…
-[آشنا نبودن طراح] با بیان تصویری ویژهی پستر، و عدم استفادهی درست از قوت وضعف دادن، به موضوعات مطرح شده در پستر.
– [و] عدم آشنایی … با بیان تصویری حروف، برای ایجاد ویژگیهای عناوین … .
[همین] عیوب سبب میشود که پسترهای این شیوه در واقع شکل تابلوی نقاشیای را پیدا کند که با اضافه کردن مقداری حروف در خدمت موضوع سفارش قرار گرفته باشد. در حالی که اگر به نمونههای مشابه خارجی آن دقت کنیم، میبینیم که … ترکیب … تصاویر و حروف، مخصوص آن … سفارش بوده [است] …
…
در شیوهی دوم، محاسن کار عبارتند از:
-کوشش در تکراری نشدن طرح و فکر.
-استفادهی درست از بیان تصویری ویژهی پستر … .
-هماهنگی شکلها و رنگها، با حال و هوای موضوع فیلم.
-[و] استفادهی نسبی درست از فنون آکادمیک در ترکیببندی شکلها.
و عیوب آنها …:
-فرمالیستی بودن دید و ذهنِ طراح.
-عدم آشنایی کافی با فرهنگ و کیفیات روحی تماشاگر.
-نبود مهارت اجرایی طراح به خصوص در زمینهی نقاشی و ساخت و ساز … تصاویر.
– [و] عدمِ سلیقهی درست در لِیآوت … .
نکتهی جالب توجه در مورد اعلانهای سینمایی این است که، شیوهی اول با اقبال عمومی مواجه شده است، اما در زمینههای غیرسینمایی، مانند اعلانهای تجاری-فرهنگی و اجتماعی، پسترهای شیوهی دوم مورد استقبال قرار میگیرند. این نکته میتواند نشانگر این موضوع باشد که سلیقهی دلخواه تماشاگر، آنطور که سفارشدهنده به صورت فرمولی مشخص و معین کرده، نیست، بلکه عادت مردم به این شیوه، در پسترهای سینمایی است که سبب ترجیح دادن آن میگردد. پس میتوان در هر موقع، سلیقه و عادت مصرفکننده را عوض کرد؛ همانطور که در همه جای دنیا موجهای تبلیغاتی همیشه بدینکار مشغولند و … میتوان نتایج بسیار مثبت فرهنگی نیز از آن گرفت.
… در سال ۱۹۵۴م «آتو پرمینجر» (Otto Preminger) پستر فیلمِ «کارمِن جُونز» (Carmen Jones) را به «سائول باس» سفارش داد. «پرمینجر» از حاصل کار شگفتزده شد، و تصمیم گرفت طراحی تیتراژ فیلم را هم به «باس» بسپارد. … «پرمینجر» با اینکه برعکس بیشتر کارگردانهای آن دوره اصلاً ولخرج نبود، اما علاقه داشت آثارش، نوآوری داشته باشد تا خود را در مقام تهیهکننده هم بشناساند.
…
«باس» برای [تیتراژ این] فیلم از تلفیق فرم گلِ سرخ و آتش روی زمینهی سیاه استفاده کرد تا بیانگر مفاهیم و گزارههای تصویری موجود در فیلم باشند: موسیقی، عشق، سیاهپوست و …
نتیجهی این تیتراژ و پستری که باس طراحی کرد، برای «پرمینجِر» تحسینبرانگیز بود و به همین دلیل فیلم بعدیاش را هم به وی سفارش داد.
…
«مرد بازو طلایی» [فیلم بعدی او] بود که در سال ۱۹۵۵ م ساخته شد، و در همین سال «سائول باس» برایش تیتراژ ساخت. «باس» [در این باره] میگوید:
«اعتیاد، بنمایهی اصلی فیلم بود و من میخواستم با خطوط شکسته و نامنظم، دستِ معتادی را نشان دهم که از آستین بیرون میآید و با این کار فضای فیلم را به طور دقیق بیان کنم.»
… علیرغم نظر[ش] تیتراژ به شدت فرمگرایانه است. او به صورت آزادانه از لیآوت خطوطِ زمخت و نوشتهها بهره برد، که با موسیقی جاز هماهنگ شدهاند. این تیتراژ سرآغاز شیوهی «باس» بود و او را به شهرت جهانی رساند.
« آتو پرمینجر» این بار هم شگفتزده شد و برای اینکه تماشاگران سینما شاهکار «باس» را به دقت ببینند، دستور داد روی تمام حلقههای فیلم بنویسند:
«قابل توجه مسوولان سینماها! قبل از شروع تیتراژها پردهها را باز کنید. تیتراژ، جزیی از فیلم است.»
…
«سائول باس» در سال ۱۹۵۸م برای نخستین بار به همکاری با «آلفرد هیچکاک» (Alfred Hitchcock) دعوت شد. او برای فیلم «سرگیجه» تیتراژی طراحی کرد که آن هم جزو بهترین آثار[ش] به حساب میآید. …
«استیون هلر» (Steven Heller) که با همکاری «سیمور چواست» (Seymour Chwast) کتاب «سبکهای گرافیک» را در سال ۱۹۸۸ م نوشت، دربارهی «سائول باس» حرفهای جالبی دارد …:
«سالها پیش وقتی به سینما میرفتم، یکی از جستجوهایم هنگام نمایش تیتراژ این بود که تشخیص بدهم طراح آن سائول باس است یا یک طراح غیرحرفهای! … به نظر من باس همهی چیزهایی را که دربارهی تیتراژ فیلم مرسوم بود، تغییر داد. آثار او ابتدا متاثر از اکسپرسیونیستهای آلمان بود و بعدها با بیانهای نمایشی و گرافیکی، تیتراژهایش را طراحی کرد. … تیتراژهای او، [به تنهایی] یک فیلم کوتاه و [خودِ او] واقعاً یک داستانسرا بود . … [او] نه فقط شکل تیتراژها را تغییر داد، بلکه سبکی مدرن در طراحی گرافیک پدید آورد که در گرافیک سایر نقاط هم تاثیر گذاشت. او بزرگترین درس را به طراحان داد؛ اینکه هر محدودیتی برای هنرمند، میتواند شروع یک خلاقیت باشد. … با این حال او را همیشه میشد به راحتی دید، و دوست نداشت دربارهی خودش سخنرانی کند. اکنون او، بخشی از تاریخ طراحی گرافیک است و ادامه خواهد داشت… .»
<-- دیگر پادکستها -->